مروری بر رویدادهای مهم تاریخ امروز ایران و جهان : مورخه 15 اردیبهشت برابر با 4 می در تاریخ چه گذشت| تقویم تاریخ ایران و جهان
امروز 15 اردیبهشت برابر با 5 مِی تقویم میلادی است. روزی که در تاریخ
آبستن وقایع و اتفاقات زیادی در ایران و جهان بوده است. به مرور برخی از
این وقایع میپردازیم.
592 - سالروز درگذشت بهرام چوبین و نگاهی به کارهای او
مولف
«تاریخ نوابغ نظامی» که کتابی به زبان انگلیسی است، روز درگذشت سپهبد
بهرام مهران (بهرام چوبین) ژنرال معروف و نابغه نظامی قرن ششم میلادی ایران
را پنجم ماه می سال 592 میلادی ذکر کرده است. وی که در «ری» به دنیا آمده
بود در خراسان خاوری درگذشت.
به نوشته برخی از تاریخ نگاران، سامانیان که باعث احیاء زبان فارسی و فرهنگ ایرانی شدند از نسل بهرام چوبین بوده اند.
مخالفت بهرام چوبین با پادشاه شدن خسرو پرویز که مآلا به پایان عمر
امپراتوری ایران در عهد باستان انجامید از فصول آموزنده تاریخ عمومی است.
بهرام چوبین
خسرو پرویز هنوز پایه های سلطنتش را استوار نکرده بود که با ضدیت ژنرال
بهرام چوبین رو به رو شد زیرا که بهرام شنیده بود خسرو پرویز بر ضد پدرش
کودتا کرده بود. خسرو پرویز چون یارای ایستادگی در برابر ژنرال بهرام را
نداشت 23 نوامبر سال 589 میلادی به قسطنطنیه فرار کرد تا از موریس امپراتور
روم شرقی کمک بخواهد.
موریس که در انتظار چنین فرصتی بود یک
سپاه کامل در اختیار خسرو دوم قرار داد و خسرو با کمک این سپاه و هواداران
داخلی اش در نبرد سال 591 میلادی پیروز شد و بر تخت نشست، بهرام به خراسات
رفت و بعدا در همانجا درگذشت.
مورخان تاریخ جنگها، جنگ بلخ در
سال 588 را که فاتح آن بهرام چوبین بود، نبردی بی سابقه توصیف کرده اند
زیرا در آن، نوعی موشک بکار رفت و به علاوه، یک سپاه کوچک از لحاظ شمار
افراد، یک ارتش بسیار بزرگ را شکست داده بود. به نوشته این مورخان،
28 نوامبر سال 588 میلادی در بلخ، ارتش ایران به فرماندهی ژنرال بهرام
مهران در جنگ با خاقان «شابه» امپراتور سرزمین های شمال غربی چین که به
خراسان بزرگتر دست اندازی کرده بود از سلاح تازه ای که در آن نفت خام بکار
رفته بود استفاده کرد.
خاقان شابه (خاقان = خان خانها ـ
امپراتور، این واژه با تلفظ خاگان هنوز در مغولستان بکار می رود) زمانی از
لشکر کشی ایران آگاه شد که بهرام تنها چهار روز تا بلخ فاصله داشت، و چون
شنید که بهرام با کمتر از 13 هزار نفر آمده است چندان نگران نشد و با تمامی
مردان قادر به حمل سلاح خود که مورخان یکصد تا سیصد هزار تن گزارش کرده
اند به مقابله با بهرام شتافت.
در روز نبرد، بهرام به واحدهای
آتشبار (نفت اندازان) توصیه کرد که حمله را با پرتاب پیکانهای شعله ور آغاز
کنند و ادامه دهند تا آرایش سپاهیان خاقان بر هم خورد و قادر به تنظیم آن
هم نباشند و به سواران کماندار (اسواران) گفت که همزمان با حمله نفت
اندازان، با تیر چشم فیلها را هدف قرار دهند، و در این جریان، خود با دو
هزار سوار زبده قرارگاه خاقان را مورد حمله قرار داد. خاقان که انتظار حمله
مستقیم به مقر خود را نداشت دست به فرار زد که کشته شد، سپاه عظیم او
متلاشی گردید و پسر وی نیز بعدا به اسارت درآمد و جنگ فقط یک روز طول کشید
که از شگفتی های تاریخ نظامی جهان است.
مورخان نظامی درباره نفت
اندازهای ژنرال بهرام چنین نوشته اند: بهرام در زمانی که از سوی شاه ایران
حاکم چارک شمال غربی بود (یک چهارم قلمرو ایران، از ری تا مرز شمالی
گرجستان و داغستان کنونی شامل ارمنستان، آذربایگان و کردستان. در آن زمان،
ایران به چهار ابر استان تقسیم شده بود که هرکدام را چارک نوشته اند) هنگام
بازدید از محل فوران نفت خام در ناحیه بادکوب (باکو) در ساحل جنوبی غربی
دریای مازندران و آگاهی از قدرت اشتعال این ماده، تصمیم گرفت که از آن نوعی
سلاح برای واحدهای رزمی ساخته شود و این کار به مهندسان ارتش واگذار شد.
ظرف مدتی کوتاهتر از یک سال، پیکانی ساخته شد که بی شباهت به راکت های
امروز نبود و این پیکان حامل گوی دوکی شکل آغشته به نفت خام بود که از روی
تخته ای که بر پشت قاطر قرارداشت با کشیدن زه پرتاب می شد. طرز پرتاب آن بی
شباهت به کمان نبود. دستگاه، از یک زه (روده خشک شده) و چوب گز (نوعی درخت
مناطق خشک) ساخته شده بود که آن را بر تخته ای سوار می کردند و دارای یک
ضامن بود و پنج مردخدمه آن را تشکیل می دادند که دو نفر از آنان کمانکش
بودند، نفر سوم نشانه گیری می کرد و فرمانده این آتشبار بود، مرد چهارم
مامور شعله ورساختن قسمت آغشته به نفت خام (پیکان) بود و مهمات رسانی می
کرد و نفر پنجم مواظب قاطر بود و از هر واحد آتشبار، هشت نیزه دار مراقبت
می کردند که ضمن عملیات مورد حمله قرار نگیرد.
این مورخان در این باره که چرا بهرام با 12 تا13 هزار مرد به جنگ یک ارتش یکصد تا سیصد هزارنفری شتافت چنین نوشته اند:
«هرمز» شاه وقت از دودمان ساسانیان، وقتی شنید که خاقان «شابه» وارد اراضی
ایران در شمالشرقی خراسان (تاجیکستان فعلی و شمال افغانستان امروز) شده،
بلخ را مرکز خود قرار داده و عازم تصرف کابل و بادغیس است ژنرالهای ایران
را به تشکیل جلسه ای در شهر تیسفون (مدائن، نزدیک بغداد) پایتخت آن زمان
ایران فراخواند و تصمیم خود را به اخراج فوری خاقان از قلمرو ایران به آنان
اطلاع داد و خواست که ترتیب کار را بدهند. هرمز گفت که طبق آخرین اطلاعی
که به ارتشتاران سالار (ژنرال اول ارتش ایران) رسیده، «خاقان شابه» دارای
300 هزار مرد مسلح و چند واحد فیل جنگی است.
ژنرالها پس از
تبادل نظر، بهرام چوبین را برای انجام این کار خطیر برگزیدند و او ماموریت
را پذیرفت. بهرام از میان ارتش پانصد هزار نفری «آماده» ایران، حدود 12
هزار مرد جنگدیده 30 تا 40 ساله (میانسال) را برگزید که اضافه وزن نداشتند و
میهندوستی آنان قبلا به ثبوت رسیده بود و بیش از سایرین قادر به تحمل سختی
بودند و در جنگ سواره و پیاده تجربه داشتند. وی به هر سرباز سه اسب اختصاص
داد و با تدارکات کافی عزم بیرون راندن زردها را از خاک وطن کرد.
بهرام به جای انتخاب راه معمولی، از تیسفون به اهواز رفت و سپس از طریق
یزد و کویر خود را به خراسان رساند به گونه ای که خاقان متوجه نشده بود.
بهرام که در جنگ اعتقاد به روحیه سرباز بیش از هر ابزار دیگر داشت، ضمن راه
هر دو روز یک بار سربازان را جمع می کرد و برای آنان از اهمیت وطندوستی و
رسالتی که هر فرد در این زمینه دارد سخن می گفت و آنان را امید ایرانیان می
خواند ـ مردمانی که می خواهند آسوده و در آرامش و با فرهنگ خود زیست کنند.
بهرام بالاخره با همین سپاه ارتش خاقان را شکست داد.
درگیری بهرام چوبین و خسروپرویز
و اما درباره درگیری ژنرال بهرام مهران با خسرو پرویز:
هنگامی که بهرام سرگرم پس راندن خاقانیان به آن سوی کوههای پامیر، و ایجاد
استحکامات در مرز سین کیانگ و کاشغرستان امروز بود، شنید که در پایتخت،
پسر شاه (خسرو پرویز) بر ضد پدرش کودتا کرده است که برق آسا خود را به
تیسفون در ساحل دجله رساند. خسرو پرویز فرار کرد و به امپراتور روم پناهنده
شد و بهرام تا تعیین شاه بعدی زمام امور را به دست گرفت که پرویز فراری با
دریافت کمک از امپراتور وقت روم به جنگ او آمد. در آستانه نبرد، قسمتی از
ارتش ایران به پرویز پیوستند که بهرام پس از چند زد و خورد مختصر، خروج از
صحنه سیاست را بر ادامه برادرکشی و قتل ایرانی به دست ایرانی که امری
ناپذیرفتنی بود ترجیح داد و به خراسان بازگشت و تا پایان عمر در همانجا
باقی ماند.
920 - وقوع جنگ چالدران بین قوای صفوی و عثمانی در نزدیکی تبریزپس
از روی کار آمدن سلطان سلیم اول، رابطه ی ایران و عثمانی رو به تیرگی
بیشتر نهاد. او به سمت نواحی غربی ایران لشکرکشی کرد و در سال 920 ق جنگ
سختی در چالدران از نواحی ماکو بین شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیم عثمانی
روی داد. شاه اسماعیل که قسمت اعظم قشونش در آسیای مرکزی مشغول جنگ با
ازبکان بودند، تصمیم به جنگ تدافعی گرفت، زیرا نیروهای عثمانی دو برابر
قوای ایران بود.
سلطان سلیم یکم
در
ابتدای جنگ، پیروزی با سپاه ایران بود، ولی به علت کثرت نیروهای عثمانی،
شکست بر ایران، مستولی شد و با کشته شدن سرداران ایرانی و اسارت حرم شاه،
اسماعیل صفوی مجبور به عقبنشینی گردید. در این جنگ سه هزار عثمانی و دو
هزار ایرانی کشته شدند ولی علت اصلی در شکست شاه اسماعیل، وجود توپخانهی
عثمانی بود که جنگ را به نفع ترکها به پایان رساند.
شاه اسماعیل صفوی
پس
از عقب نشستن سپاهیان صفوی، سلطان سلیم تبریز را اشغال کرد، ولی به زودی
بر اثر مقاومت ملی، مجبور شد تبریز و آذربایجان را تخلیه کند. گویند پس از
این واقعه،کسی شاه اسماعیل راخندان ندید.
نبرد شاه اسماعیل با یکی از سرداران ترک
1260 - روزی که قوبیلای خان بر جای چنگیز نشستپنجم
ماه می 1260 قوبیلای قاآن (کوبلای خان) نوه چنگیز و برادر هولاگو خان
(ایلخان مغول ایران) رئیس کل متصرفات مغولان و خان بزرگ آنان شد که از چین
تا اروپا و خاورمیانه گسترش داشت.
قوبیلای خان
قوبیلای
پسر «تولی» بود و پیش از به دست گرفتن ریاست کل امپراتوری مغولها، بر شرقی
ترین قسمت این امپرتوری (چین و مغولستان) حکومت داشت. قوبیلای پس از
استیلای کامل برچین، القاب و امتیازهای «هان ها» را لغو کرده بود. 93 درصد
چینی ها «هان» هستند. وی در چین دودمان «یوان» را تشکیل داد. در زمان
اقتدار قوبیلای خان بود که مارکو پولوی ونیزی (ایتالیایی) از چین دیدار کرد
و مدتی را مشاور قاآن مغول (خان خانها، قوبیلای خان) بود. قوبیلای خان
برخلاف پدر بزرگش چنگیز که در خراسان بزرگتر وسیعا دست به کشتار و ویرانی
زد، در چین به آبادانی پرداخت. وی دو بار تلاش کرد که به ژاپن حمله برد که
بر اثر بدی هوا و توفان دریا (کامیکاز) و مقاومت ژاپنی ها موفق نشد.
قوبیلای که در سال 1215 به دنیا آمده بود در سال 1294 درگذشت.
1818 - تولد کارل مارکس فیلسوف آلمانی و بنیانگذار فلسفه ماتریالیسم تاریخیکارل
مارکس، فیلسوف آلمانی و بنیانگذار مکتب مارکسیسم، در 5 مه 1818م در
خانوادهای یهودی در آلمان به دنیا آمد. هرچند در آینده اعتقادات دینیاش
را به فراموشی سپرد. وی پس از طی تحصیلات مقدماتی، ابتدا در رشته حقوق و
سپس در زمینه تاریخ و فلسفه به تحصیل پرداخت. مارکس مدتی سردبیر یک نشریه
بود و در 1848 با همکاری فردریش انگلس، فیلسوف هموطن خود، عقایدش را در
کتاب مانیفیست کمونیست ارائه کرد. دو سال بعد، مارکس به علت فعالیت سیاسی
از آلمان تبعید شد و تا پایان عمر در انگلیس اقامت کرد. در نظر مارکس،
کارگر یک موجود انسانی نیست بلکه یک دست است. از این رو، باید تا حد امکان
او را ارزان خرید و حاصل کارش را گران فروخت. در این وضعیت، سرمایهدار و
کارگر، هر دو، آلت دست قوانین اقتصادی هستند که از ضبط و ربط آنها بیرون
است. اساس فلسفه مارکسیسم را ماتریالیسم تشکیل میدهد که بر اساس آن، کلیه
تحولات اقتصادی و حتی تاریخی را معلول عوامل مادی میداند.
کارل
مارکس
در این نظام،
مارکس با تمرکز سرمایه در دست عدهای معدود، مخالف و رژیم سرمایهداری را
محکوم به زوال میدانست. مارکس همچنین به کمک فردریک انگلس، فیلسوف هموطن
خود، زیربنای فلسفی کمونیسم را که بر مبنای ماتریالیسم دیالکتیک استوار
شده، پیریزی کرد و با تجزیه و تحلیل تاریخ از نظر فلسفه مادی یا
ماتریالیسم تاریخی آن را تکمیل نمود. ماتریالیسم دیالکتیک در واقع تلاشی
برای اثبات ماده از طریق منطق دیالکتیک است که به طور خلاصه وجود هرگونه
نیروی ماوراءالطبیعه را نفی و انکار میکند. همچنین ماتریالیسم تاریخی یا
تفسیر تاریخ از نظر فلسفه مادی سیر تحولات تاریخی را از نظر مادی بررسی
میکند و برای تمامی تحولات جهان در طول تاریخ، حتی پیدایش ادیان، ریشههای
اقتصادی و مادی جستجو میکند. مارکس معتقد بود که تکامل بشر از نظر
تاریخی، نتیجه تکامل ابزار تولید و مالکیت آن بوده است. وی پیش بینی میکرد
با سقوط سرمایه داری توسط پرولتاریا یا طبقه کارگر، دیکتاتوری پرولتاریا
به وجود خواهد آمد و پس از آن، این رژیم نیز به نفع یک جامعه بدون طبقه و
دولت، کنار خواهد رفت. کارل مارکس سرانجام در 14 مارس 1883م در 65 سالگی
درگذشت اما افکارش در قالبهای گوناگون، تاحدود یک و نیم قرن در جهان مطرح
بود تا آن که در اوایل دهه 1990 میلادی، با فروپاشی بزرگترین کشور
کمونیستی جهان یعنی شوروی، نادرستی افکار و پیشبینیهای مارکس روشن شد.
همچنین روند تحولات در جهان، بطلان برداشتهای وی از تاریخ، اجتماع و
انسان را به اثبات رساند.
1821 - روزی که ناپلئون درگذشتپنجم می سال ۱۸۲۱ ناپلئون بناپارت پس از شش سال تبعید در جزیره سنت هلن واقع در اقیانوس اطلس، در این جزیره درگذشت.
وی
پس از شکست در جنگ واترلو، از سوی فاتحان به این جزیره تبعید شده بود.
ناپلئون ۱۶ سال رهبری فرانسه را برعهده داشت. سال ها بعد هنگام انتقال
باقیمانده جسد او به فرانسه، صدها هزار فرانسوی از بندرگاه تا پاریس که
صدها کیلومتر فاصله است، استخوانهای او را بدرقه کردند که در طول تاریخ بشر
سابقه نداشته است. مرگ ناپلئون براثر مسموم کردن تدریجی او توسط انگلیسی
ها صورت گرفت ولی انگلیسی ها این اتهام را رد کرده و گفته اند که وی براثر
سرطان معده فوت شده است. ملی گرایان فرانسوی دشمنی تاریخی انگلیسی ها با
وطن خود را فراموش نمی کنند. نمونه اش؛ مخالفت دوگل با ورود انگلستان به
بازار مشترک اروپا (اتحادیه امروز) بود که تا زنده بود، انگلستان موفق به
ورود به آن نشده بود.
ناپلئون بناپارت
1945 -
دریا سالار دونیتس که پس از خودکشی هیتلر جانشین او شده و آمادگی آلمان را
به تسلیم شدن را اعلام داشته بود به زیردریایی ها و کشتی های جنگی آلمان
دستور داد که دست از جنگ بکشند و به پایگاههای خود در بنادر آلمان
بازگردند.
دریا سالار دونیتس
1953 - کشف ساختار DNA و تشخیص دقیق وراثت، نژاد و مسیر مهاجرت هامارچ
1953 دکتر جیمز واتسون Dr. James D. Watson و دکتر فرانسیس کریک Dr.
Francis Crick اعلام کردند که راز توارت و کدهای حیات را کشف کرده و چگونگی
انتقال خصوصیات از والدین به فرزند را به دست آورده اند. این دو پژوهشگر
پنجم ماه می آن سال درباره مقاله مشترک منتشره خود در شماره مارچ 1953 مجله
تخصصی «Nature» به زبان ساده توضیح مفصل دادند که درک آن از خواندن مقاله
برای مردم عادی دشوار بود. ایشان درباره ساختار وراثت گفتند که این ساختار
شیمیائی، و عامل آن Deoxyribonucleic Acid است ـ اختصارا DNA. مجله نیچر
(طبیعت) تیتر زده بود: کشف اسرار نهفته انتقال خصوصیات از والدین به فرزند ـ
قانون حیات.
جیمز واتسون و فرانسیس کریک
کاشفین
«دی ان ا» گفتند که این ساختار به صورت نوار بهم پیچیده و در اثنای تقسیم
هسته ژن ها، فرزند را به صورت المثنای مادر و پدر در می آورد و خصوصیات و
خصلت ها به همین صورت به فرزندان بعدی منتقل و یک طایفه و قبیله و گروه
نژادی بوجود می آید.
این دو پژوهشگر افزودند که با این کشف،
دقیقا روشن خواهد شد که مثلا پدر یک کودک چه کسی است. قبلا شناخت قضایی پدر
و یا مادر یک فرد از طریق آزمایش خون که نادقیق بود صورت می گرفت. اینک با
آزمایش یک تار موی و قسمت بیرون انداخته شده ناخن هم، فرد و فامیل او مشخص
می شود. حتی از روی استخوانهای پوک شده و سنگواره می توان جنس و نژاد صاحب
آن را دقیقا تشخیص داد و با کشف یک موی سر در محل وقوع جرم، مجرم را شناخت
و ....
برپایه آزمایش DNA می شود مسیر مهاجرت فرد و طایفه و
ریشه افراد و نژادها را بدست آورد. دیگر، تکلم به یک زبان دلیل بودن فرد از
آن نژاد نیست و ....
دکتر واتسون اینک 82 ساله است و دکتر کریک در سال 2004 در 88 سالگی فوت شده است. این دو با کشف خود برنده جایزه نوبل سال 1962 شدند.
1961 - اولین مسافرت فضایی امریکا توسط آلن بارتلت شپردگرچه
آرزوی پرواز در فضا و تسخیر آسمان از ایدههای بشر از زمانهای قدیم بود،
اما تا قرن بیستم و به ویژه نیمه دوم آن، دستیابی به این ایده و عملی کردن
آن ممکن نشد. در طی این سالها، بشر، پرواز به کمک پرندگان، استفاده از
بالهای مصنوعی، ساخت بالن و اختراع و پرتاب راکتهای موتوردار و... را
آزمود. با این حال، پس از جنگ جهانی دوم، دانشمندان روسیه به مطالعه و
تحقیق در این زمینه پرداختند و ابتدا با ساختن ماهواره اسپوتنیک، آن را به
وسیله موشک در مدار زمین قرار دادند. همزمان با روسها، امریکاییان نیز به
رقابت برخاستند و با ساختن فضاپیما، به دنبال برتری بر رقیب سیاسی - نظامی
خود در فضا برآمدند. یکی از طرحهای امریکا در این زمینه، طرح پرتاب فضا
پیمای مرکوری بود که از سال 1959م در دستور کار قرار گرفت. در اجرای این
طرح برای نخستین بار در تاریخ امریکا در 5 مه 1961م، این کشور توانست آلن
بارتلت شپرد را روانه فضا نماید. در جریان این سفر فضایى، بارتلت شپرد به
مدت 15 دقیقه و 22 ثانیه در فضا قرار گرفت و سپس همراه با فضاپیمای خود در
اقیانوس اطلس فرود آمد. هدف اولیه از این طرح، بررسی امکان زنده ماندن
انسان در فضا بود. لازم به ذکر است که 23 روز پیش از این سفر فضانورد
امریکایی، یوری گاگارین، فضانورد روسی در 12 آوریل 1961م برای اولین بار
درتاریخ بشر با یک سفینه فضایی به دور کره زمین گردش کرده بود.
آلن بارتلت شپرد
1979 - دستگیری 160 کارمند ساواک15
اردیبهشت سال 1358 (پنجم ماه می 1979) صدها کارمند سازمان اطلاعات و امنیت
ایران (ساواک) که برای اعتراض نسبت به دستمزد عقب افتاده خود مقابل
ساختمان نخست وزیری اجتماع کرده بودند دستگیر شدند و با چند اتوبوس به
زندان قصر انتقال یافتند. عده کارمندان ساواک که به این ترتیب به زندان
منتقل شدند 160 تن گزارش شده بود. آنان می گفتند که کارمند دفتری هستند و
اگر از شکنجه گران و پرونده سازان بودند که چنین علنی برای دریافت دستمزد و
اعتراض به اخراج، اجتماع نمی کردند. دستگیرشدگان همچنین می گفتند که
انتظار نداشتند آنان را از مقابل ساختمانی که مهدی بازرگان در آن مشغول
بکار است و شهرت به منطقی بودن و مردمی بودن دارد دستگیر کنند. پس از
پیروزی انقلاب، ساواک را منحل کرده بودند و سازمانی وجود نداشت که مواجب
کارمندانش را بپردازد. بعدا وزارت اطلاعات بر جای ساواک نشست.
زادروزها ۱۷۴۷ - زادروز لئوپولد دوم، امپراتور مقدس روم و پادشاه اتریش و فرمانروای مجارستان
۱۸۱۳ - زادروز سورن کییرکگور فیلسوف دانمارکی
سورن کییرکگور
۱۸۱۸ - زادروز کارل مارکس ،فیلسوف و متفکر انقلابی آلمانی
۱۸۴۶ - زادروز هنریک سینکیهویچ روزنامهنگار و رماننویس لهستانیِ برندهٔ جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۰۵
هنریک سینکیهویچ
۱۸۶۴ ـ زادروز نلی بلی (الیزابت کوکران)، روزنامهنگار و نویسنده آمریکایی
۱۹۱۱ - زادروز غلامحسین بنان، خوانندهٔ ایرانی
غلامحسین بنان
۱۹۱۱ - آندور لیلینتال، استاد بزرگ شطرنج
۱۹۸۸ - زادروز ادل خواننده و ترانهنویس بریتانیایی
ادل
۱۹۸۹ - زادروز کریس براون خواننده آمریکایی
درگذشتها ۵۹۲ - درگذشت بهرام چوبین، از افسران ارتش ایران در دوره ساسانیان
۱۷۰۵ - درگذشت لئوپولد یکم، امپراتور مقدس روم و پادشاه مجارستان
لئوپولد یکم
۱۸۲۱ - درگذشت ناپلئون بناپارت امپراتور سابق فرانسه
۱۹۷۲ ـ خودکشی یاسوناری کاواباتا، نویسنده ژاپنی و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات ۱۹۶۷.
یاسوناری کاواباتا
۱۹۷۷ - درگذشت لودویگ ارهارد دومین صدر اعظم آلمان غربی
۲۰۱۰ - درگذشت عمرو یارادوآ رئیس جمهور نیجریه
لودویگ ارهارد