دکتر الهام شریعتی، عضو هیأت علمی گروه حقوق دانشگاه الزهرا با تاکید بر لزوم انجام کار فرهنگی برای پیشگیری از اسیدپاشی و جرایمی نظیر آن، معتقد است اگر مجازاتها درست اجرا شود، شاهد بعد پیشگیرانه آنها در سطح جامعه خواهیم بود. وی با بیان این که اقدامات پیشگیرانه و مجازات مرتکبان باید به موازات همدیگر انجام شوند، تاکید میکند: باید با هرگونه عمل مجرمانهای برخورد قاطع و جدی صورت گیرد تا از جرأت اقدام به آن از سوی افراد بزهکار کاسته شود.
گفتوگوی خبرآنلاین با دکتر شریعتی را درباره ابعاد حقوقی اسیدپاشی، مجازات افراد اسیدپاش و راههای پیشگیری از این کار بخوانید:
در جریان اسیدپاشیهای اخیر و ترس و
نگرانی حاکم در جامعه، علاوه بر بررسیهای روانشناسی و جامعهشناسی، توجه
به ابعاد حقوقی این مساله از اهمیت خاصی برخوردار است. قانون در مورد این
رفتار چه عکسالعملی نشان میدهد؟
اصلی در حقوق وجود دارد تحت عنوان «اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها». به این معنا که اگر قرار است برای عملی مجازات و عقوبت در نظر گرفته شود باید قانون آن عمل را به عنوان جرم معرفی کرده و برای آن مجازات هم تعیین کرده باشد، در غیر اینصورت مؤاخذه فاعل آن عمل، زشت و قبیح خواهد بود. این اصل از قاعده «قبح عقاب بلابیان» گرفته شده که یک قاعده عقلی و کاملا پذیرفته شده است و معنایش این است که مجازات یک عمل قبل از ممنوع کردن آن زشت است. جای خوشحالی دارد که اسیدپاشی در مقررات ایران به عنوان جرم معرفی و مجازات آن تعیین شده است. اولین اسیدپاشی در ایران در سال 1334 به وقوع پیوست که در جریان رسیدگی به یک پرونده، شخصی به قاضی آن پرونده اسیدپاشی کرد. سه سال بعد از سوی مجلس ماده واحدهای تصویب شد تحت عنوان ماده واحده راجع به اسیدپاشی. بنابراین ما اکنون قانونی در ارتباط با اسیدپاشی داریم. از آنجایی که ممکن است به جای اسید، مواد قلیایی یا مواد شیمیایی دیگر استفاده شده باشد، توجه به تعریف اسیدپاشی نیز بسیار مهم است. اسیدپاشی عبارتست از "پاشیدن عمدی اسید یا هر نوع ترکیبات شیمیایی دیگر روی بدن اشخاص". پس صرفا اسید نیست و ممکن است از مواد قلیایی استفاده شده باشد یا ماده دیگری که عوارض دردناک و جبرانناپذیری دارد؛ بنابراین هر ترکیب شیمیایی شامل این تعریف میشود.
مجازاتی که در قانون ما برای جرم اسیدپاشی تعریف شده چیست؟
این ماده واحده که مصوب سال 1337 است، مقرر داشته: «هرکس عمداً با پاشیدن اسید یا هر نوع ترکیبات شیمیائی دیگر، موجب قتل کسی شود به مجازات اعدام؛ و اگر موجب مرض دائمی یا فقدان یکی از حواس مجنی علیه گردد به حبس جنائی درجه یک؛ و اگر موجب قطع یا نقصان یا از کارافتادگی عضوی از اعضاء شود به حبس جنائی درجه 2 از دو سال تا 10 سال؛ و اگر موجب صدمه دیگر شود به حبس جنائی درجه 2 از دو تا پنج سال محکوم خواهد شد». بر اساس این ماده واحده اگر اسیدپاشی موجب قتل کسی شود به قصاص نفس محکوم میشود. اما اگر اسیدپاشی منجر به مرگ نشده و صدمات جسمانی ایجاد کند نیز براساس مواد قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 حکم هر مورد تعیین خواهد شد و دیه یا ارش آن از سوی دادگاه و پس از گواهی پزشکی قانونی مشخص خواهد شد. به طور مثال اگر بینایی فرد از بین برود یک دیه کامل، اگر لبهای فرد از بین برود یک دیه کامل، اگر گوشها از بین برود یک دیه کامل و اگر چشمها تخلیه شود هم یک دیه کامل دارد و همینطور راجع به سایر صدمات. درواقع برای هر یک از صدمات و آسیبهای وارده دیه یا ارش در نظر گرفته شده است که در موارد اخیر اسیدپاشی دیه صدمات وارد شده بسیار سنگین است. البته شخصی که مورد اسیدپاشی قرار گرفته میتواند به جای گرفتن دیه تقاضای قصاص عضو کند به این معنا که همان عمل را نسبت به جانی انجام دهد. اینها از باب جنبه خصوصی جرم و جبران زیان وارده به مجنی علیه یا قربانی است؛ اما مجازاتهایی هم از باب جنبه عمومی جرم در نظر گرفته شده که عبارت است از حبس یا سایر مجازاتها.
امکان عملی برای انجام دادن قصاص عضو وجود دارد؟
در اینجا توجه به یک نکته بسیار اهمیت دارد و آن اینکه از نظر تئوری در قصاص عضو، لازم است کمیت و کیفیت وقوع جرم و نحوه استفاده از آلات جرم به طور کامل رعایت شود؛ بنابراین برای قصاص اسیدپاش تمام موارد ازقبیل غلظت اسید، فاصلهای که شخص با قربانی داشته، فشاری که به بطری وارد شده و ... همه و همه باید مثل وقوع جرم باشد و اگر میلیمتری تفاوت وجود داشته باشد و در نتیجه آن، میزان خسارت وارده به کسی که قصاص روی او انجام گرفته بیشتر باشد، آن شخص میتواند بابت آن خسارت بگیرد. بنابراین بسیاری از افرادی که در اثر اسیدپاشی دچار صدمه و آسیب شدهاند به گرفتن دیه رضایت میدهند. در واقع یکی از اتفاقاتی که باعث میشود قصاص عضو درباره اسیدپاشی صورت نگیرد و افراد به گرفتن دیه رضایت بدهند، این است که به سختی میتوان همان مقدار آسیب را به فرد مجرم وارد کرد. یکی دیگر از مواردی که باعث شده فرد قربانی از قصاص عضو منصرف شود، تأثیر فعالیتهای مدعیان حقوق بشر است که درحقیقت حکم قصاص را زیر سؤال میبرند، که بعضا دیده شده در برخی از اسیدپاشیهایی که در چند سال گذشته رخ داد و متأسفانه شخص قربانی هم بینایی خود را از دست داد و حتی چشمش تخلیه شد، یکی از فعالان ضد نظام و مغرضین که در صدد بود احکام الهی را ناکارآمد جلوه دهد از قربانی خواست که از قصاص جانی صرفنظر کند. شخص قربانی هم به دلیل فشارهای وارد شده از قصاص منصرف شد. البته بعدها شنیدم شخص قربانی از اینکه اسیدپاش را بخشیده بود اظهار پشیمانی کرد چون متاسفانه شخص اسیدپاش از دادن دیه استنکاف کرده و موجبات ناراحتی مضاعفی برای قربانی فراهم آورده بود. از همه بدتر هم اینکه هیچکدام از مدافعان به اصطلاح حقوق بشری هم از شخص قربانی حمایت نکرده بودند.
من معتقدم هرچند عفو و بخشش از نظر اخلاقی بسیار زیبا و شایسته است اما در درجه اول باید به زشتی عمل مجرمانه نیز توجه کرد. گاهی ممکن است فردی شایستگی و لیاقت بخشش را نداشته باشد و آن را به حساب چیز دیگری قرار دهد؛ که البته به طور قطع اگر بازهم مورد عفو قرار گیرد نشان از تعالی روح کسی دارد که او را بخشیده اما باید از جنبه عمومی جرم به تبعات جنایت وارد شده نیز توجه کرد. درهرحال، از جهت این که چنین کاری در جامعه ناامنی ایجاد کرده و اگر شاکی خصوصی هم آن را ببخشد، باز هم قانونگذار آن را پیگیری میکند، مجازات حبس در جای خودش باقی است. در عین حال درباره وقایع اخیر اصفهان شنیدیم که معاون اول قوه قضاییه این جرم را در قالب محاربه نیز قابل تعقیب دانستهاند. اگر بتوانیم محاربه بودن این عمل را ثابت کنیم، علاوه بر دیه و قصاص، مجازات محاربه نیز از باب جنبه عمومی جرم مطرح خواهد شد که بسیار حائز اهمیت است.
اما عدهای میگویند اسیدپاشی را نمیتوان جزو مصادیق محاربه به حساب آورد. نظر شما در این باره چیست؟
محاربه یک جرم ضدامنیتی خاص است که حکم محارب به انتخاب قاضی یکی از چهار مجازاتی است که قانون تعیین کرده است. یکی از این مجازاتها اعدام است، که غالبا در موارد خاص، حکم اعدام برای شخص محارب در نظر گرفته می شود. یکی از ایرادهایی که به محارب بودن اسیدپاش وارد میکنند این است که با توجه به تعریف محاربه (ماده 272 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392) که عبارتست از «کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنها به نحوی که موجب ناامنی در محیط شود»، و اینکه اسید سلاح نیست لذا اسیدپاش نیز محارب نیست و مجازات محاربه را ندارد. در پاسخ به این ایراد مایلم راجع به یکی از شناخته شدهترین سلاحهای گرم دنیا مطالبی را عنوان کنم و اثبات کنم که اسید نیز یک سلاح محسوب میشود. عملکرد بمب فسفر به عنوان یک سلاح گرم روی بدن و واکنشی که در اثر هوا و رطوبت پوست بدن ایجاد میکند عینا عملکرد اسید است. زمانی که این بمب منفجر میشود، فسفر با هوا واکنش نشان داده و تبدیل به اکسید فسفر (p2o5) میشود، وقتی اکسید فسفر روی پوست بدن قرار میگیرد با رطوبت پوست واکنش جدیدی انجام میدهد و مادهای ایجاد میشود که در حقیقت تخریب بدن به خاطر عملکرد آن ماده است. این ماده عبارت است از اسید فسفریک و یا (h3po4) که در بین انواع اسیدها از درجه تخریب کمتری نیز برخوردار است در حالیکه غالب مواردی که افراد اقدام به اسیدپاشی میکنند از اسیدهای بسیار قویتر مثل اسید سولفوریک، اسید کلریدریک و اسید نیتریک استفاده میکنند. سؤال من این است که وقتی عملکرد فسفر داخل در بمب فسفر به خاطر تبدیل شدن آن به اسید فسفریک است و باعث شده این بمب یک سلاح گرم کاملا شناخته شده باشد، چطور ممکن است که اسیدهایی با درجه تخریب بسیار بالاتر از فسفریک، مثل نیتریک و ... را نتوانیم سلاح محسوب کنیم؟ چون همانطور که گفتم اسیدفسفریک از سایر اسیدهایی که معمولا در جرم اسیدپاشی به کار میرود، اثر بسیار کمتری دارد. وقتی بمب فسفر به عنوان یک سلاح گرم شناخته شده و استفاده از آن در جنگها نیز ممنوع است، چرا نتوانیم اسید را به عنوان یک سلاح بشناسیم؟ به نظر بنده در اینجا باید نظر متخصصین بیوشیمی و مواد در بازتعریف سلاح به کار گرفته شود. یک مثال دیگر نیز عرض میکنم که ما را به لزوم بازنگری در تعریف سلاح سوق میدهد. وقتی افشانهها و اسپریهایی که گاز فلفل و ... دارند و موجب سوزش چشم میشوند، به عنوان سلاح محسوب شده و حمل و نقل و خرید و فروش آن بدون مجوز جرم است، چطور نتوانیم اسید را به عنوان سلاح بشناسیم؟
هرکس عمداً با پاشیدن اسید یا هر نوع ترکیبات شیمیائی دیگر، موجب قتل کسی شود به مجازات اعدام؛ و اگر موجب مرض دائمی یا فقدان یکی از حواس مجنی علیه شود به حبس جنائی درجه یک؛ و اگر موجب قطع یا نقصان یا از کارافتادگی عضوی از اعضاء شود به حبس جنائی درجه 2 از دو سال تا 10 سال؛ و اگر موجب صدمه دیگر شود به حبس جنائی درجه 2 از دو تا پنج سال محکوم خواهد شد. اگر اسیدپاشی منجر به مرگ نشده و صدمات جسمانی ایجاد کند، حکم هر مورد تعیین خواهد شد و دیه یا ارش آن از سوی دادگاه و پس از گواهی پزشکی قانونی مشخص خواهد شد؛ اگر بینایی فرد از بین برود یک دیه کامل، اگر لبهای فرد از بین برود یک دیه کامل، اگر گوشها از بین برود یک دیه کامل و اگر چشمها تخلیه شود هم یک دیه کامل دارد.
پس به عقیده شما اطلاق کلمه سلاح بر اسید ایراد حقوقی و علمی ندارد.
دقیقا. اما این درباره سلاح بودن اسید؛ اما در مورد محارب بودن اسیدپاش لازم است قصد و نتیجه عمل نیز در نظر گرفته شود یعنی شخص قصد ترساندن مردم و صدمه زدن به مردم را داشته باشد و نه شخص خاص. با این توضیح اگر ثابت شود که اقدامات اخیر اصفهان جنبه انتقام از شخص خاصی نداشته و به منظور ایجاد رعب و هراس در افراد جامعه شده باشد قطعا محاربه خواهد بود. حتی از باب بغی نیز میتوان آن را قابل تعقیب دانست به این معنا که اگر ثابت شود این اسیدپاشیها به صورت گسترده رخ داده، افساد فیالارض بوده که مجازات سنگینتری دارد. البته راجع به اسیدپاشیهای اخیر گزارشاتی که تا کنون ارائه شده حاکی از این بوده که ناشی از اقدام تلافیجویانه خصوصی و شخصی بوده است و اینطور نبوده که به صورت گروهی یا علیه جامعه صورت گرفته باشد. اگر هم ثابت شود که افرادی با کج فهمی از دین و به اسم اسلام چنین عمل ناجوانمردانهای انجام دادهاند فکر می کنم لازم است مجازات بسیار سنگین تر و شدیدتری برای آن در نظر گرفت.
سوالی که مطرح میشود این است که چرا با وجود این مجازاتها باز هم افرادی دست به ارتکاب جرم میزنند؟
بشر همواره و در طول تاریخ مرتکب جرم شده است و شدیدترین مجازاتها نیز بازدارندگی کامل نداشته است. من فکر می کنم پاسخ این سؤال را باید روانشناسان و جامعه شناسان بدهند. اما آنچه مهم است اجرای قانون است. اسیدپاشی، یک اقدام ضد بشری است. من هم با این موافقم که باید تلاشمان بر پیشگیری باشد و کاری کنیم که انسانها به صلح و دوستی دعوت شوند؛ اما در عین حال نباید فرامین خدا را از یاد ببریم. ما نمیتوانیم مهربانتر از خدا باشیم. اسلام در مسئله قتل در جامعه یک حکم متعادل را در میان سایر اقوال آورده است، بعضی در مقابل یک قتل چندین نفر و گاهی تمام خانواده قاتل و خود او را از بین میبرند و ناعادلانه با او برخورد میکنند و بعضی قائلند که تنها پرداخت خونبها کفایت میکند و دیگر نیازی به قصاص نیست اما اسلام به قصاص عادلانه شخص خاطی حکم میکند که در صورت رضایت ولی دم میتواند به پرداخت دیه در جرایم خصوصی تقلیل یابد و حتی در مورد دیه هم دستور به رعایت انصاف میدهد. وقتی در قرآن به این اشاره شده که در قصاص حیات است، یقینا حکمتی در آن است و قرار است جامعه از طریق آن هدایت شود. کسانی که میگویند رشد اجتماع، قانون قصاص را نمىپذیرد و قصاص تنها در اجتماعات قدیم نقش داشته اما الان قصاص را حکمى خلاف وجدان میدانند که باید حذف شود پاسخ آن یک جمله است و آن اینکه ادعاى مزبور در برابر توسعه وحشتناک جنایات در دنیاى امروز و آمار کشتارهاى میدانهاى نبرد و غیر آن ادعاى بی ارزشى است و به خیالبافى شبیهتر است؛ به علاوه آنکه در بسیاری از جوامع غربی، بسیاری از افراد حتی بیگناه اعدام میشوند.
خداوند پس از آنکه حکم قصاص را مقرر می فرماید، عفو را بهتر معرفی می کند. بخشیدن بعد اخلاقی قضیه است و انجام مجازات از بعد حقوقی است. نمی توان کسی را مجبور به بخشش کرد. همانطور که یکی از قربانیان اسیدپاشی گفته بود من میخواستم با انجام قصاص به کسی که بر روی من اسیدپاشی کرده بود ثابت کنم رنجی که به امثال من تحمیل کردید خودتان هم مستحق چشیدن آن هستید. بنابراین نباید جامعه کسی را که می خواهد از حق خودش برای قصاص استفاده کند محکوم کند و او را مجبور به بخشش کند. افراد باید حق داشته باشند که بین قصاص و بخشش یکی را انتخاب کنند چرا که این حقی است که برای آنها در نظر گرفته شده و نمیتوانیم منکر بازدارندگی آن باشیم. بنده معتقدم هر حکمی که از فرامین الهی اجرا می شود اثر وضعی خود را در بازدارندگی خواهد داشت بنابراین لازم است با هرگونه عمل مجرمانهای برخورد قاطع و جدی صورت گیرد تا از جرأت اقدام به آن از سوی افراد بزهکار کاسته شود.
میزان وقوع این اتفاق در کشورها و مناطق دیگر به چه صورت است؟
عمل اسیدپاشی محدود به یک منطقه جغرافیایی خاص، کشور یا اقوام خاصی نیست. نقل شده اولین اسیدپاشی در قرن ۱۶ میلادی در فرانسه اتفاق افتاده است. آنطور که من بررسی کردهام، در دنیا، در قاره آسیا این عمل بیشتر اتفاق میافتد که شاید ناشی از این باشد که مردمان احساساتیتری دارد، ضمن اینکه حمل اسلحه نیز در این کشورها محدودتر است، کشورهای بنگلادش، هند، پاکستان و کامبوج بیشترین آمار را در این زمینه دارند. در قاره آسیا بیشترین درصد افرادی که مورد اسیدپاشی قرار گرفتهاند زنان بودهاند و چون معمولا کودکان همراه مادرانشان هستند، آنها هم شامل این حمله قرار گرفتهاند. این درحالیست که در قاره آفریقا، بیشتر قربانیهای اسیدپاشی مردان بودهاند. کشورهای نیجریه، اوگاندا، اتیوپی و آفریقای جنوبی بیشتر درگیر این مساله هستند که به علت انتقامگیریهای شخصی و قبیلهای این اتفاق صورت میگیرد. در اروپا، سه کشور بیشترین آمار را دارند؛ بلغارستان، یونان و انگلستان به طوری که در کشور انگلستان بیش از ۱۴۴ مورد اسیدپاشی در یک سال رخ داده است. در امریکا هم بیشتر در آمریکای جنوبی و در کشور کلمبیا که ناآرامی بیشتری دارد این اتفاق به چشم میخورد. در بسیاری از موارد اسیدپاشی، شخص مرتکب، الکل یا مواد مخدر مصرف کرده بوده است. در مجموع تعداد قربانیان مرد در اسیدپاشی بیش از قربانیان زن است. بنابراین نمیتوان موضوع را جنسیتی دانست. بیشترین نوع اسیدی که به کار گرفته میشود نیز اسید سولفوریک، اسید نیتریک و اسید هیدروکلریک است که اثر تخریبی اسید نیتریک و یا ترکیب چند اسید با هم نیز بیشتر است.
به عنوان یک حقوقدان، فکر میکنید با توجه به شرایط قانونی و فرهنگی کشورمان، چه راهکارهای مؤثری میتوان برای پیشگیری از اسیدپاشی انجام داد؟
به نظرم اقدامات پیشگیرانه و مجازات مرتکبان باید به موازات همدیگر انجام شوند. در برخی از کشورها اسیدها به عنوان مواد خطرناک و با کد رهگیری به فروش میرسند و مشخص است که به چه کسی فروخته میشود. خصوصا وقتی می بینیم قیمت جهانی این اسیدها بسیار کم است و طبق بررسیهایم در بازار تهران نیز قیمت بسیار کمی دارد و با توجه به دامنه گسترده مصرف این مواد در صنعت و حتی مصارف خانگی زیاد آن، عملا کنترل و محدود کردن خرید و فروش این مواد در ایران غیرممکن است بنابراین بهتر است استفاده از این مواد به عنوان سلاح مجازات سنگینتری داشته باشد تا بازدارندگی آن نیز بیشتر شود.
یکی از مؤثرترین روشها و اقدامات در این زمینه اقدامات فرهنگی است. البته برای اقدام فرهنگی توجه به علل و عوامل ایجاد این پدیده بسیار ضروری است. خصوصا زمانی که می بینیم بیشترین انگیزه در چنین مواردی انتقامهای خصوصی و از روی احساسات است. اینکه اول یاد بگیریم و یاد بدهیم که چطور بر احساسات خود غلبه کنیم، بدگمانی نداشته باشیم، دیدگاه و نظر دیگران را تحمل کنیم، اینکه قرار نیست زمانه جوری بگردد که ما دلمان می خواهد و اینکه همه چیز مطابق میل ما نخواهد بود.
همچنین اگر در بررسی ها معلوم شود که چنین اقدامی در اثر کج فهمی از دین به وجود آمده و به نام مقدسات و به اسم اسلام چنین اعمالی صورت گرفته، یقینا باید اول از همه به داد اسلام برسیم و علاوه بر توجه به جنبه خصوصی و عمومی عمل، مرتکب را به این دلیل که دین مقدس اسلام را آماج حملات قرار داده نیز به اشد مجازات محکوم کنیم. البته توجه به این مطلب هم ضروری است که شایعاتی از این قبیل که گفته شده افرادی به اسم مبارزه با بد حجابی اقدام به اسیدپاشی کرده اند هیچ مدرکی تاکنون نداشته و اولین بار در رسانه های خارجی مطرح شده است. نباید فراموش کنیم که دشمن اگر دشمنی نکند تعجب دارد والا آن ها که امروز بی هیچ مدرکی، بدون آن که مجرم یا مجرمین دستگیر شده باشند و اقراری کرده باشند و با وجود حضور زنان محجبه و چادری در میان بزهدیدگان، انگیزه این جنایات را مذهبی عنوان میکنند، نه تنها به فکر آبروی بزهدیدگان و خانوادهشان نبوده، نگران سلامتی و رفع فشار روحی وارده به آنها نیز نیستند و به نظر میرسد درصددند از این قضایا به عنوان ابزاری برای وارد کردن فشار بر قشر مذهبی و متدین جامعه استفاده کنند.